قصه هایم برای تو بگذار توی باغچه ات شعرهایم برای تو بگذار روی طاقچه ات دست هایم برای تو بکار سبز خواهد شد بال هایم برای تو بگیر پرواز خواهد کرد آوازهایم برای تو بگذار توی موهایت رازهایم برای تو ببند دور دستهایت دست هایم برای تو بکار سبز خواهد شد بال هایم برای تو بگیر پرواز خواهد کرد ما از دشت لالایی هایش را خواندیم تا خوابمان نبرد از کویر آوازهایش را خواندیم تا یادمان نبرد ما از جنوب آتش ها ساختیم تا سردمان نشود از گُل سرخ نامش را بردیم تا پرنده های سپید به شهر خورشید دوباره برگردند قصه هایم برای تو بگذار توی باغچه ات شعر هایم برای تو بگذار روی طاقچه ات اشک هایم برای تو بخند رام خواهد شد شوق هایم برای تو بگیر آرام خواهد شد ما از شهر سیب هایش را چیدیم تا صبح سر برسد از کوچه کبوتر هایش را دیدیم تا شب پر بکشد ما از شب آواز ها ساختیم تا ترسمان بریزد از سفر یادش را بردیم تا پرنده های سپید به شهر نیلی آرام دوباره برگردند نیمی از ما با طوفان می رفت نیمی از ما در شب جا می ماند نیمی از ما با باران می ریخت نیمی از ما از باران می خواند
با این کار تمام آهنگ ها از صف شما حذف می شود. آیا مطمئن هستید که می خواهید پاک
کنید؟
میگذرم تنها از میان گل ها گه به گلستان ها گه به کوه و صحرا تازه گلی سر راهم گیرد و با من گوید محرم راز تو کو خار رهی به تمنا دامن من بگرفته کان گل ناز تو کو راز عشق مرا گل در گوش صبا گفت و غمم بفزود آنگه در همه جا راز درد من و قصه ی عشق تو بود چون به حسن آسمانی از مهی برتر شعله ی عشق من از گردون برآرد سر در گلستان هم ز تنهایی روم من اگر تازه گلی سر راهم گیرد و با من گوید محرم راز تو کو خار رهی به تمنا دامن من بگرفته کان گل ناز تو کو