قصه هایم برای تو بگذار توی باغچه ات شعرهایم برای تو بگذار روی طاقچه ات دست هایم برای تو بکار سبز خواهد شد بال هایم برای تو بگیر پرواز خواهد کرد آوازهایم برای تو بگذار توی موهایت رازهایم برای تو ببند دور دستهایت دست هایم برای تو بکار سبز خواهد شد بال هایم برای تو بگیر پرواز خواهد کرد ما از دشت لالایی هایش را خواندیم تا خوابمان نبرد از کویر آوازهایش را خواندیم تا یادمان نبرد ما از جنوب آتش ها ساختیم تا سردمان نشود از گُل سرخ نامش را بردیم تا پرنده های سپید به شهر خورشید دوباره برگردند قصه هایم برای تو بگذار توی باغچه ات شعر هایم برای تو بگذار روی طاقچه ات اشک هایم برای تو بخند رام خواهد شد شوق هایم برای تو بگیر آرام خواهد شد ما از شهر سیب هایش را چیدیم تا صبح سر برسد از کوچه کبوتر هایش را دیدیم تا شب پر بکشد ما از شب آواز ها ساختیم تا ترسمان بریزد از سفر یادش را بردیم تا پرنده های سپید به شهر نیلی آرام دوباره برگردند نیمی از ما با طوفان می رفت نیمی از ما در شب جا می ماند نیمی از ما با باران می ریخت نیمی از ما از باران می خواند
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
با این کار تمام آهنگ ها از صف شما حذف می شود. آیا مطمئن هستید که می خواهید پاک
کنید؟
تو از کجا پیدات شدعشق تواین آشفته حالی کی این همه رویا رو بخشید به این آغوش خالی من از جهان چیزی نمی خوام به جز خندیدن تو کاری ندارم من به غیر از تماشا کردن تو زیباییت بی قرارم میکنه سر به راهم میکنه بی اختیارم می کنه خوبه این دیوونگی وقتی نمی تونی بگی حال این دلشوره هاتو، عشق چه حالی داره من شب به شب زیباییاتو تجسم کرده بودم من تو شلوغیای دنیاتورو گم کرده بودم ردی نبود از تو، تو این شهر که دنبالت بگردم تو از کجا پیدات شد عشق هنوز باور نکردم زیباییت بی قرارم میکنه سر به راهم میکنه بی اختیارم می کنه خوبه این دیوونگی وقتی نمی تونی بگی حال این دلشوره هاتو، عشق چه حالی داره باتو