سربازی، سر بازیِ سرسره بازی، سربازی را کشت گوسفندی سر بازی گرگم به هوا گرگی را خورد دست هایی روی آسفالت خیابان ها جان می دادند بال هایی زیر سایه ی سرد تفنگی بی جان می مرد Irgendwer hat wohl das Ortesingansschild vartauscht Das ist nicht meine Stadt, alles sieht heir so anders aus Ich erkenne nichts wieder, dort druben zum beispiel, das graue haus Das war mal quietschbunt und jetztz tragen sie farben aus der stadt hinaus Mir schient als ob der himmel sich um ein-zwei meter varschoben hat Alles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadrat Die Menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher, statt ihrer Ohren Und wenn sie reden fallen die worter aus dem himmel ihren hals hinab برادرا، برادرا حتماً اشتباهی شده، این جا شهر من نیست برادرا، برادرا حتماً اشتباهی شده، این شهر، شهر من نیست برادرا، برادرا Bruder, irgendwas lauft falsch hier, das ist nicht mehr meine Stadt برادرا، برادرا Irgendwas lauft falsch hier, das ist nicht mehr meine Stadt Irgendwer hat wohl das Ortesingansschild vartauscht Das ist nicht meine Stadt, alles sieht heir so anders aus Ich erkenne nichts wieder, dort druben zum beispiel, das graue haus Das war mal quietschbunt und jetztz tragen sie farben aus der stadt hinaus سربازی، سر بازیِ سرسره بازی، سربازی را کشت گوسفندی سر بازی گرگم به هوا گرگی را خورد برادرا، برادرا Irgendwas lauft falsch hier, das ist nicht mehr meine Stadt برادرا، برادرا Irgendwas lauft falsch hier, das ist nicht mehr meine Stadt برادرا، برادرا حتماً اشتباهی شده، این جا شهر من نیست برادرا، برادرا حتما اشتباهی شده، این شهر، شهر من نیست Translate to English
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
با این کار تمام آهنگ ها از صف شما حذف می شود. آیا مطمئن هستید که می خواهید پاک
کنید؟
افسردگی هایم تمام گریه هایم شد من خسته ام از لحظه های پوچ و بیخود بگو دیوانه تر از من مکر دیوانه ای هست؟ بین من و تو عشق من بیگانه ای هست من خیس دردم غرق بارانم چون کشتی درگیر طوفانم می خواستم رویای آرام تو باشم تنها شدم با خاطرات دلخراشم ای عشق دور افتاده ام ازنفس افتاده ام ای بغض تنهایی کجایی؟ تو نیستی ای ماه من گریه شد همراه من لعنت به تنهایی کجایی؟ نفس نفس زدم تورا نفس کشیدمت بیا هوا هوای رفتنت نیست به گریه می رسم چرا ؟کجا کشانده ای مرا ؟ بدون تو جهان چه خالیست چه کرده ای تو با دلم ؟ که تلخ و پوچ و باطلم به گِل نشسته روزگارم تمام آرزوی من بمان و ساده دل نکن ببین که بی تو بی قرارم ای عشق دور افتاده ام ازنفس افتاده ام ای بغض تنهایی کجایی؟ تو نیستی ای ماه من گریه شد همراه من لعنت به تنهایی کجایی؟