دلواپس دنیای غم انگیز خودش بود هر ثانیه توو حیله ی پاییز خودش بود در وا شد و آهسته نگام خیره به دره از چشم من انگار تهه قلبم رو می خوند نمی تونه بفهمه که این زندگی سهم دنیای خودش بود نمی خواد بفهمه بگو این قصه دروغه که از این خونه بریدی بگو از حادثه ی عاشقیمون دست نکشیدی در وا شد و آهسته نگام خیره به دره بگو از شب جدایی از این که بی وفایی بگو چرا رفتی و نموندی دلم نمی خواد که بیایی بگو بی وفا کجایی بگو کجای راهی بگو سهم من چرا این شده مردم از این تنهایی