بذار برم دیگه طاقت ندارم خسته شدم از عاشقی بی زارم یه روز شدی محرم دل خونم حالا عشقت شده بلای جونم بذار برم نگو نه نگو بی تو چی میشه می دونم که می دونی با تو دیگه نمی شه وعده هات باد هواس ادّعات بی انتهاس تو می خوای باور کنم که رفتنم اشتباس بذار برم دیگه نیار بهونه من چی بودم بازی بچّه گونه تو باورت ازم یه برده ساختی امّا بدون این بازی رو تو باختی بذار برم نگو نه نگو بی تو چی میشه می دونم که می دونی با تو دیگه نمی شه
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
نگاه میکنی و یه شعر میشکفه تو دفتر شعرم نگاه میکنی و تمام موسیقیم هواتو میگیره نگاه میکنی و چشات دلشورست چشات بارونه آخه عزیز دلم میون این همه زن کی جاتو میگیره نگاه میکنی و یه بغض نصف شبی تو اتاق می افته نگاه میکنی و یه سرقت ادبی اتفاق می افته سفر نمیکنم از کنار چشمایی که اعتبار منن چشای تو شعرن تمام بیتایی که یادگار منن نبینم این شعرا که روی صورتته دوباره خیس بشه کی فکرشو میکرد که این ترانه سرا غزل نویس بشه