ببین یه پرده خیال خیال داشتن تو به چی دچارم کرد ببین دو تا بازو... دو ساقهی کمجون چه تیکهپارهم کرد بهار که سهله خیال داشتن تو حتی به دی نرسید قلب عزیز من اگر چه زخمی شد به ملک ری نرسید... منو به یاد بیار به استکانی تلخ به گریهی بسیار اگر چه دست نداد منو به یاد بیار تو آخرین دیدار با این همه اما اگر که خسته شدی به من پناه بیار اگر شبیه من تو هم شکسته شدی به من پناه بیار از این فراموشی پیاده را میرم به سمت خاموشی که خوب میدونم نجات میده منو همین فراموشی
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
افسردگی هایم تمام گریه هایم شد من خسته ام از لحظه های پوچ و بیخود بگو دیوانه تر از من مکر دیوانه ای هست؟ بین من و تو عشق من بیگانه ای هست من خیس دردم غرق بارانم چون کشتی درگیر طوفانم می خواستم رویای آرام تو باشم تنها شدم با خاطرات دلخراشم ای عشق دور افتاده ام ازنفس افتاده ام ای بغض تنهایی کجایی؟ تو نیستی ای ماه من گریه شد همراه من لعنت به تنهایی کجایی؟ نفس نفس زدم تورا نفس کشیدمت بیا هوا هوای رفتنت نیست به گریه می رسم چرا ؟کجا کشانده ای مرا ؟ بدون تو جهان چه خالیست چه کرده ای تو با دلم ؟ که تلخ و پوچ و باطلم به گِل نشسته روزگارم تمام آرزوی من بمان و ساده دل نکن ببین که بی تو بی قرارم ای عشق دور افتاده ام ازنفس افتاده ام ای بغض تنهایی کجایی؟ تو نیستی ای ماه من گریه شد همراه من لعنت به تنهایی کجایی؟