من عاشق اون زندگی بودم اون زندگی اون خونه اون احساس تتو هیچی از من نفهمیدی حالا که میری مردتو بشناس مردتو بشناس وقتی که از اون زندگی میگم توی دلم یک درد میشینه مردی که پیشت پادشاهی کرد حالا تموم زندگیش اینه زندگیش اینه من عاشق اون زندگی بودم اون زندگی که ساختم با تو چیزی ندارم غیر احساسم چون هر چی بودو باختم با تو انقدر که مردم برای تو حس میکنم از زندگی خستم یک عمر از بس عاشقت بودم چشمامو رو فکر خودم بستم من توی اون خونه کنار تو دنبال هر حسی بگی بودم هر چی بگم کی باورش میشم من عاشق اون زندگی بودم من عاشق اون زندگی بودم اون زندگی که ساختم با تو چیزی ندارم غیر احساسم چون هر چی بودو باختم با تو انقدر که مردم برای تو حس میکنم از زندگی خستم یک عمر از بس عاشقت بودم چشمامو رو فکر خودم بستم
با این کار تمام آهنگ ها از صف شما حذف می شود. آیا مطمئن هستید که می خواهید پاک
کنید؟
میگذرم تنها از میان گل ها گه به گلستان ها گه به کوه و صحرا تازه گلی سر راهم گیرد و با من گوید محرم راز تو کو خار رهی به تمنا دامن من بگرفته کان گل ناز تو کو راز عشق مرا گل در گوش صبا گفت و غمم بفزود آنگه در همه جا راز درد من و قصه ی عشق تو بود چون به حسن آسمانی از مهی برتر شعله ی عشق من از گردون برآرد سر در گلستان هم ز تنهایی روم من اگر تازه گلی سر راهم گیرد و با من گوید محرم راز تو کو خار رهی به تمنا دامن من بگرفته کان گل ناز تو کو