آمد ندای آسمان, آمد طبیب عاشقان خواهی که آید پیش تو, بیمار شو بیمار شو بیمار شو بیمار شو بیدار شو (بیدار شو) بی چون تو را, بی چون کند, روی تو را گلگون کند خار از کفت بیرون کند وآنگه سوی گلزار شو بی چون تو را, بی چون کند, روی تو را گلگون کند خار از کفت بیرون کند وآنگه سوی گلزار شو مشنو تو هر مکر و فسون, خون را چرا شویی به خون همچون قدح شو, سرنگون و آنگاه دُردی خوار شو, وآنگاه دُردی خوار شو بیدار شو (بیدار شو) آمد ندای آسمان, آمد طبیب عاشقان خواهی که آید پیش تو, بیمار شو بیمار شو این سینه را چون غار دان, خلوتگه آن یار دان گر یار غاری هین بیا, در غار شو, در غار شو در گردش چوگان او, چون گوی شو, چون گوی شو وز بهر نُقل کرکسش, مُردار شو, مُردار شو تو مرد نیکِ ساده ای, زر را به دزدان داده ای خواهی بدانی دزد را، طرار شو، طرار شو طرار شو، طرار شو بیدار شو (بیدار شو) بیدار شو, بیدار شو ، هین رفت شب, بیدار شو (بیدار شو, بیدار شو) بیمار شو