بی تو همیشه تک و تنهام گم توی رگبار زمستون هیزم توی شومینه بنداز منو بگیر از برف و بارون سینم پر از خش خش برگاس نپرس که چی شدم چطورم سردم شده به جای شالت دستاتو حلقه کن به دورم ♪♪♪ گم کرده بودمت عزیزم پشت روزای بی نشونم یه قهوه ی گرم و یه لبخند بسه که حس کنم تو خونم گم کرده بودمت عزیزم پشت روزای بی نشونم یه قهوه ی گرم و یه لبخند بسه که حس کنم تو خونم ♪♪♪ دستامو محکم تر نگهدار یه باد بومی ماهو برده از وقتی که تورو ندیدم شب های من ورق نخورده من برف سنگین رو کوهم زخمی بغضی ناگهانم سردم شده منو بغل ای قله آتشفشانم ♪♪♪ گم کرده بودمت عزیزم پشت روزای بی نشونم یه قهوه ی گرم و یه لبخند بسه که حس کنم تو خونم گم کرده بودمت عزیزم پشت روزای بی نشونم یه قهوه ی گرم و یه لبخند بسه که حس کنم تو خونم
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
The media could not be loaded, either because the server or network failed or because the format is not supported.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی آن شب که در بغض خنداندیم کو آن جمله در گوشم که میلرزاندیم کو ای آن که چشمانش غمی چون شاعران داشت چون سایه در ماوای جانش ارغوان داشت صداقت گزندش هم مهربان بود آن که شیراز تمام دختران بود هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی ای کتابی که هنوز آغوش دریا را به سمتم میگشایی مه گریبانم گرفته بی ثمر از من نپرس جانم کجایی آخرین یادی که دارم از خودم رخت سمت خاموشی گرفتم تا نشانم دادی آن زخم نهان را من فراموشی گرفتم برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی