شهر پر حسوده لطف کن عشقمونو نده لو لو لو وقتی میگم مال کی کی داد بزن بِم بگو تو تو تو ♪♪♪ کاری کردی با من یه شهر نمیتونن با من بمون نرو نگو اصلاً نمیمونم نمیدونم از کِی انقده خجالتی شدی تو دلت میخواد بمونی کلک منکه میدونم ♪♪♪ من فدا نازو ادات عشوه بیای هلاکتیم مرحبا که من الان دارم همچین جواهری نری نری یهو بپیچی میخوای بدی بهم عیدی چی ♪♪♪ قلبتو برا من کادو کن هدیمو پَ بهم کی میدی باهات همه جوره هستم بِیبی چمدونو بستم بریم ♪♪♪ هر جا بگی هستم بچین چند تادونه عکسم بگیر من فدا نازو ادات عشوه بیای هلاکتیم مرحبا که من الان دارم همچین جواهری
متن آهنگ خجالتی شهر پر حسوده لطف کن عشقمونو نده لو لو لو وقتی میگم مال کی کی داد بزن بِم بگو تو تو تو ♪♪♪ کاری کردی با من یه شهر نمیتونن با من بمون نرو نگو اصلاً نمیمونم نمیدونم از کِی انقده خجالتی شدی تو دلت میخواد بمونی کلک منکه میدونم ♪♪♪ من فدا نازو ادات عشوه بیای هلاکتیم مرحبا که من الان دارم همچین جواهری نری نری یهو بپیچی میخوای بدی بهم عیدی چی ♪♪♪ قلبتو برا من کادو کن هدیمو پَ بهم کی میدی باهات همه جوره هستم بِیبی چمدونو بستم بریم ♪♪♪ هر جا بگی هستم بچین چند تادونه عکسم بگیر من فدا نازو ادات عشوه بیای هلاکتیم مرحبا که من الان دارم همچین جواهری
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی آن شب که در بغض خنداندیم کو آن جمله در گوشم که میلرزاندیم کو ای آن که چشمانش غمی چون شاعران داشت چون سایه در ماوای جانش ارغوان داشت صداقت گزندش هم مهربان بود آن که شیراز تمام دختران بود هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی ای کتابی که هنوز آغوش دریا را به سمتم میگشایی مه گریبانم گرفته بی ثمر از من نپرس جانم کجایی آخرین یادی که دارم از خودم رخت سمت خاموشی گرفتم تا نشانم دادی آن زخم نهان را من فراموشی گرفتم برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی