یکسرم با هزار و یک سودا از دل من خدا خبر داره دوست داشتم ولی گفتی دشمنت از تو بیشتر دارد موج دریای وحشیت بودم گرچه رفتم دوباره برگشتم از خودت رانده بودی ام اما از پی راه چاره برگشتم
خسته ام پس بگیر دستم را ماه افتاده توی فالم باش بی تو ماندم شکسته بال مرا بغلم کن شبیه بالم باش
آه لعنت به روزگاری که چاله و سنگ در مسیرش بود من به هر آدمی که دل بستم قبل من یکنفر اسیرش بود
خسته ام پس بگیر دستم را ماه افتاده توی فالم باش بی تو ماندم شکسته بال مرا بغلم کن شبیه بالم باش
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
آخرین پرنده ام گرم بال و پر زدن آسمونم رفته کوچ کرده از من مثل یه ابر سیاه گریه خوبه واسم من به صبح نمیرسم خودمو میشناسم تو سرت چی میگذره چه خیالی داری من که حالم پیداست تو چه حالی داری ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری من نمیخواستم بره این کلافم کرده زندگیمو میدم که فقط برگرده هر دومون حیف شدی پی این وقت خراب یه رکاب بی نگین یه نگین بی رکاب ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری