همین که اول پاییز رفته ای یعنی هجوم غربت من را کشانده ای تا دشت به جان هر دوی ما را قسم نخور عشقم به جان هردوی ما باز برنخواهی گشت بارون نیاد پاییز نخواد بغض منو کی میتونه خالی کنه بی زخم و زهر به کل شهر حال منو کی میتونه حالی کنه هم گریه می هم خنده می چشای تو مرز بین مرگ و بودنه میفهممت قد غمت فهمیدن تو مث گلوله خوردنه نه جونمو بگیر نه پای من بمیر منو همیشه زندگی زده صدا اگه صداس خدا همون خداس چرا همیشه حال ما بده تو فرصت کمت نفس کشیدمت که زندگیمو زیر و رو کنم به خاطر خودم شبیه تو شدم که آرزوتو آرزو کنم ماهارو بغضمون یه شب میکشه ببین دل من و تو به چی خوشه به چی خوشه ته سکوت ما به چی میرسه صدای ما به گوش کی میرسه به چی میرسه نه جونمو بگیر نه پای من بمیر منو همیشه زندگی زده صدا اگه صداس خدا همون خداس چرا همیشه حال ما بده تو فرصت کمت نفس کشیدمت که زندگیمو زیر و رو کنم به حاطر خودم شبیه تو شدم که آرزوتو آرزو کنم
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
آخرین پرنده ام گرم بال و پر زدن آسمونم رفته کوچ کرده از من مثل یه ابر سیاه گریه خوبه واسم من به صبح نمیرسم خودمو میشناسم تو سرت چی میگذره چه خیالی داری من که حالم پیداست تو چه حالی داری ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری من نمیخواستم بره این کلافم کرده زندگیمو میدم که فقط برگرده هر دومون حیف شدی پی این وقت خراب یه رکاب بی نگین یه نگین بی رکاب ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری