چند سال پات موندم خسته می شدم از اخلاقت ولی بات موندم کنار اخمات موندم به اعتماد حرفات موندم یه روزی رفتی و برنگشتی من مات موندم با دروغات موندم کنار دوستات موندم هفت روز هفته رو قهری با قهرات موندم از تو چشمات خوندم گفتی زیاد بات موندم برو عیب نداره من جای دوتامون موندم چی شد رفتی اونجایی که به سودت بود اینا از عقده و کمبودت بود واسه با من بودن زودت بود ها چی شد مگه نگفتی که عشق من وجودت بود پشت من بد میگی اینم تو خونت بود من کی بودم یادته اونی که مجنونت بود اون که جونش وصل به جونت بود اونی که هر چی باهاش بد کردی به خاطر سادگی ممنونت بود نشنیدی داد می زدم نرو نرو نه تو حواست به چمدونت بود چند سال پات موندم خسته می شدم از اخلاقت ولی بات موندم کنار اخمات موندم به اعتماد حرفات موندم یه روزی رفتی و برنگشتی من مات موندم با دروغات موندم کنار دوستات موندم هفت روز هفته رو قهری با قهرات موندم از تو جشمات خوندم گفتی زیاد بات موندم برو عیب نداره من جای دوتامون موندم
کنار اخمات موندم به اعتماد حرفات موندم یه روزی رفتی و برنگشتی من مات موندم با دروغات موندم کنار دوستات موندم هفت روز هفته رو قهری با قهرات موندم از تو جشمات خوندم گفتی زیاد بات موندم برو عیب نداره من جای دوتامون موندم
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی آن شب که در بغض خنداندیم کو آن جمله در گوشم که میلرزاندیم کو ای آن که چشمانش غمی چون شاعران داشت چون سایه در ماوای جانش ارغوان داشت صداقت گزندش هم مهربان بود آن که شیراز تمام دختران بود هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی ای کتابی که هنوز آغوش دریا را به سمتم میگشایی مه گریبانم گرفته بی ثمر از من نپرس جانم کجایی آخرین یادی که دارم از خودم رخت سمت خاموشی گرفتم تا نشانم دادی آن زخم نهان را من فراموشی گرفتم برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی