تو این چهاردیواری لعنتی داره یاد تو هی قدم میزنه که حال منو زیر و رو میکنه که آرامشم رو بهم میزنه چقدر حرف توی دلم مونده و نمیتونم این بغض و خالی کنم تو گوشت بدهکار این قصه نیست چجوری بهت این عشقو حالی کنم ♪♪♪ تو رفتی که سهم من از زندگی همش درد و هذیون و سرگیجه شه که به هرچی فکر میکنم ذهنمو یجوری بازم سمت تو میکشه میترسم قرارت رو یادت بیاد بیای و ببینی که من نیستم سر چهار راهی که تو نیستی هنوزم به عشق تو وایمیستم ♪♪♪ دیگه شک ندارم که دیوونه ام از اونی که فکر میکنی بدترم با اینکه یه عمره نمیبینمت هنوزم برای تو گُل میخرم ♪♪♪ تو رفتی که سهم من از زندگی همش درد و هذیون و سرگیجه شه که به هرچی فکر میکنم ذهنمو یجوری بازم سمت تو میکشه میترسم قرارت رو یادت بیاد بیای و ببینی که من نیستم سر چهار راهی که تو نیستی هنوزم به عشق تو وایمیستم
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی آن شب که در بغض خنداندیم کو آن جمله در گوشم که میلرزاندیم کو ای آن که چشمانش غمی چون شاعران داشت چون سایه در ماوای جانش ارغوان داشت صداقت گزندش هم مهربان بود آن که شیراز تمام دختران بود هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی ای کتابی که هنوز آغوش دریا را به سمتم میگشایی مه گریبانم گرفته بی ثمر از من نپرس جانم کجایی آخرین یادی که دارم از خودم رخت سمت خاموشی گرفتم تا نشانم دادی آن زخم نهان را من فراموشی گرفتم برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی