به هر دری زدم واسه دیدنت یه بار واسه همیشه راهم بده دلم میلرزه کافیه بخونم آمدم ای شاه پناهم بده هر کی یه جوری عاشقی میکنه من توی هر شرایطی یادتم هیشکی مث من به تو وابسته نیست من گره ی پنجره فولادتم دستمو وقتی رو سینم میذارم یعنی که جز تو تو دلم ندارم تموم غصه هامو یادم میره پامو که توی این حرم میذارم روی لبم اذن دخوله هر چی که تو بگی قبوله عاشق گنبد طلاتم خودت میدونی خاک پاتم عشق تو از سرم زیاده میام حرم پای پیاده قرار من با تو همیشه ورودی باب الجواده عشق تو از سرم زیاده …
هر کی یه جوری عاشقی میکنه من توی هر شرایطی یادتم هیشکی مث من به تو وابسته نیست من گره ی پنجره فولادتم دستمو وقتی رو سینم میذارم یعنی که جز تو تو دلم ندارم تموم غصه هامو یادم میره پامو که توی این حرم میذارم هنوزم عکس بچگیمو دارم که پای ایوون طلا گرفتم چقد رو سنگای حرم دویدم تا توی این زندگی پا گرفتم دلایی که دخیل پنجرت شن محاله بعد از این دیگه بپوسن به خیلی جاها دستشون میرسه اونایی که پای این درو میبوسن گنبد تو وقتی که رو به رومه بغض تموم شهر تو گلومه اگه یه لحظه بی تو زنده باشم واسه همیشه کار من تمومه لطف تو با من کار هربارته ضامن بی کسا شدن کارته یه فرقی با شاهای عالم داری که این همه گدا تو دربارته روی لبم اذن دخوله هر چی که تو بگی قبوله عاشق گنبد طلاتم خودت میدونی خاک پاتم عشق تو از سرم زیاده میام حرم پای پیاده قرار من با تو همیشه ورودی باب الجواده عشق تو از سرم زیاده … ضامن بی کسا شدن کارته یه فرقی با شاهای عالم داری که این همه گدا تو دربارته صف میکشن برای دیدن تو دور ضریحت همه ی زائرا نوشته های روی دیوار و در شعر میشن روی لب شاعرا النگوهاشو مادرم درآورد یکی یکی توی ضریحت انداخت فقط به عشق تو کنج اتاقش با عکسای ضریح تو حرم ساخت با اینکه سنگینه بار گناهم دلم کنار تو سبک تر میشه اینو همه کبوترا میدونن هر کی بیاد حرم کبوتر میشه
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی آن شب که در بغض خنداندیم کو آن جمله در گوشم که میلرزاندیم کو ای آن که چشمانش غمی چون شاعران داشت چون سایه در ماوای جانش ارغوان داشت صداقت گزندش هم مهربان بود آن که شیراز تمام دختران بود هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی ای کتابی که هنوز آغوش دریا را به سمتم میگشایی مه گریبانم گرفته بی ثمر از من نپرس جانم کجایی آخرین یادی که دارم از خودم رخت سمت خاموشی گرفتم تا نشانم دادی آن زخم نهان را من فراموشی گرفتم برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی