تمومش می کنم اینبار نه درکم کن نه آرومم فقط حرفی بزن با من گله کم حرف و معصومم نگو دل کندن آسونه نه می تونم نه می تونی دارم میرم به جایی که نه می دونم.نه می دونی چشام می سوزه از گریه من و دریاب داغونم دلیل این جدایی رو نه میدونی نه می دونم ♪♪♪ مدیونم همیشه من به قلب مهربون تو دیگه باید برم، عشقم یا با تو یا بدون تو نگاه کن این دم آخر دلامون رنگ پاییزه داره میریزه برگامون چقدر رفتن غم انگیزه دیگه چیزی نگو آروم منو از گریه پاکم کن اگر موندم کنارم باش اگر مردم تو خاکم کن ♪♪♪ یه لبخدی بزن شاید از این بدتر نشه حالم بذار تا حس کنم از این که تو می خندی خوشحالم نمی دونم کجا اما دیگه این آخر راهه یکم واسم بخند عمره خوشی هامون چه کوتاهه بذار این آخرین تصویر ازت تو خاطرم باشه شاید این صورت خیسم دلیل رفتنم باشه ♪♪♪ خدایا توی این بازی خود تو دعوتم کردی آخه کاری نکردم من ولی اذیت کردی دیگه این آخره خط که راهامون جدا میشه ته راهه کدوم عاشق شبیه ما دوتا میشه همه چیزم برای تو اگه چیزی هنوز دارم همه دلواپسیم اینه تو رو دست کی بسپارم ♪♪♪ خداحافظ چقدر سخته تو هم حتما نمی تونی از این غصه از این دوری نه می مونم نه می مونی ببین چی شد، ته راه من بی دل با تو دارم میرم خداحافظ سفر با من دعا با تو
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
The media could not be loaded, either because the server or network failed or because the format is not supported.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
تجسم کن که تو ایوون خونه رو تختی که پناه هر دومونه سرت رو شونمه خیره به ابرا مژه هات داره میگیره به ابرا گرفتی روی چشمت استکانو رصد کردی ته این کهکشانو نگه میداری با خندت زمانو میگم دیدم یه شب خواب الانو یهو برق تو چشمات جون میگیره سکوتت میشکنه بارون میگیره نگاتو بر میگردونی به سمتم تو بارون خیره میمونی به سمتم میبارن قطره ها روی من و تو میپیچه تو هوا بوی من و تو داری از فکر من پر میشی نم نم فقط یادت نیاد ما دوریم از هم نگو این آسمون که صاف صافه بذار قلبت واست رویا ببافه که رویا شعره میشه خوند و حظ کرد همین رویا چقدر مارو عوض کرد هنوز اون هدیه رو دارم که گفتی بسوزونش به یادت من نیوفتی هنوز اون شاخه گل ها تو اتاقن منم یادت میوفتم اتفاقا یهو برق تو چشمات جون میگیره سکوتت میشکنه بارون میگیره نفس داره خیالت راه میره تا جون دارم نمیذارم بمیره