شاکی روزگار منم ، تموم این شهر متهم یه حادثه چند ساعته با من میاد قدم قدم زخم ها دهن وا می کنن وقتی دل از دشنه پره دست منو بگیر که پام رو خون عشقم می سره بگو که از کدوم طرف می شه به آرامش رسید وقتی تو چشم هر کسی ، برق فریب رو می شه دید راه ضیافت رو به من دست های کی نشون می ده وقتی که حتی گل سرخ این روزها بوی خون می ده وقتی زندگی با چاقو قسمت می شه ، وقتی رفاقت ها خیانت می شه محکمتو تو خیابون برپا کن ، وقتی که عشق هم رنگ نفرت می شه تمرین مرگ می کنم تو گود این پیاده رو یه چیزی انگار گم شده توی نگاه من و تو دارم به داشتن یه زخم تو سینه عادت می کنم دارم شبامو با تن یه مرده قسمت می کنم
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
جانانم بردی دل و جانم از عشق تو جانا همش در هیجانم جان جانم عاشقتر از آنم دستم رو بگیری بکوبد ضربانم کاش به دادم برسی به داد حالم برسی کاش به داد این دل پر تب و تابم برسی دست مارو خوندی دلمو کجا کشوندی اومدی دل ببری مارو به کجا رسوندی دلبر دلبر تویی از همه بهتر از گوشه ی قلبم الهی نزنی پر بس که تو جذابی و دلبر دلارام من از همه بهتر برده ای آرام و قرارم نگارم داره میاد کنارم