خستگیش؛ موند به تنم… این همه راه، اومدم… دوباره ندیدمت؛ بدم اومد از خودم! این همه راه اومدم… دیدی؛ جون به لب شدم… نمی دونی چی گذشت؛ امّا دم نمی زنم… من و تو؛ تا تهِ بازی… مثلِ دو خطِ موازی! من دیگه بی تو؛ می میرم… من و تو؛ تا تهِ بازی… مثلِ دو خطِ موازی! من دیگه بی تو؛ می میرم… تو باید بی من؛ بسازی خستگیش؛ موند به تنم… این همه راه، اومدم… دوباره ندیدمت؛ بدم اومد از خودم! دیگه دیوونه شدم! فکر می کردم؛ عاقلم! حسرتِ دیدنِ تو؛ آخرش، موند به دلم… من و تو؛ تا تهِ بازی… مثلِ دو خطِ موازی! من دیگه بی تو؛ می میرم… تو باید بی من؛ بسازی من و تو؛ تا تهِ بازی… مثلِ دو خطِ موازی! من دیگه بی تو؛ می میرم… تو باید بی من؛ بسازی من و تو؛ تا تهِ بازی… مثلِ دو خطِ موازی! من دیگه بی تو؛ می میرم… تو باید بی من؛ بسازی من و تو؛ تا تهِ بازی… مثلِ دو خطِ موازی! من دیگه بی تو؛ می میرم… تو باید بی من؛ بسازی