خودم با خودم آشتی میکنم خودم با خودم هی بهم میزنم من اونقدر تنها شدم بعد تو که با سایم اینجا قدم میزنم بدون بهونه بدون دلیل برای خودم عطر و گل میخرم مثه آدمایی که دیوونه ان صدات میکنم اسمتو میبرم ته تنهایی همین جاست که میگن این همون آخر دنیاست که میگن ته تنهایی همین جاست که میگن این همون آخر دنیاست که میگن ♪♪♪ خودم با خودم زندگی میکنم خود میگمو هی خودم میشنوم دلم خیلی از دست دنیا پره صدای تو رو دیگه کم میشنوم خودم با خودم دردو دل میکنم تا از گریه از غصه خوابم بره میدونم نمیفهمی تو این اتاق چقدر زندگی بی تو سخت میگذره ته تنهایی همین جاست که میگن این همون آخر دنیاست که میگن ته تنهایی همین جاست که میگن این همون آخر دنیاست که میگن
بابک مافی, افشین امینی, ساناز کریمی, میثم ابراهیمی, آرش ملک
لطفا وارد حساب کاربری شوید.
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی آن شب که در بغض خنداندیم کو آن جمله در گوشم که میلرزاندیم کو ای آن که چشمانش غمی چون شاعران داشت چون سایه در ماوای جانش ارغوان داشت صداقت گزندش هم مهربان بود آن که شیراز تمام دختران بود هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی ای کتابی که هنوز آغوش دریا را به سمتم میگشایی مه گریبانم گرفته بی ثمر از من نپرس جانم کجایی آخرین یادی که دارم از خودم رخت سمت خاموشی گرفتم تا نشانم دادی آن زخم نهان را من فراموشی گرفتم برگرد به دل تنگی اگر باقی عمرت گذرد چه برگرد پس این قصه که این شهر مرا می فشرد چه ای وای اگر این گریه که من میشنوم حال تو باشد برگرد اگر بی خبر از درد تو خوابم ببرد چه هرگز وداع جانم نکردی ای آن که تنها تو پشیمانم نکردی