تقسیم کن گرمای دستاتو با دستای سرد و یخ بستم فرصت بده لبریز رویاشم فرصت بده تا حس کنم هستم وقتی نگاهم کنی قلبم مردونه تر تو سینه میکوبه ترسم سر از دست دادن نیست با تو همین دیوونگی خوبه وقتی نگاهم مست چشماته یادم میره کجا و کی هستم انگار زمان یه لحظه میمیره انگار با عشقم یکی هستم تسخیر کن بال و پر عشقو تو خلوت ناب زلیخایی مثل فرشته بی گناهی تو تو مثل سیب سرخ حوایی تسخیر کن با حس جادویی قلب سپاه سر به زیر من لشگر بکش شمشیرتو بردار ای جنگجوی بی نظیر من بی نظیر من