دیگرین ابر بهاری جانه باریدن ندارد این گُلِ خشکیده دیگر ارزشه چیدن ندارد این همه دیوانگی را با که گویم با که گویم آبرویه رفته ام را در کجا باید بجویم پیشه چشمم چون به نرمی میخرامی میخرامی در درونم مینشیند شوکرانه تلخ کامی نام تو چون قصه هر شب مینشیند بر لبِ من غصه ات پایان ندارد در هزار و یک شبِ من روی بالینم به گریه نیمه شب سر میگذارم من از تو این دیوانگی را هدیه دارم هدیه دارم من ای نهاله سبز تازه فصلِ بی بارم تو کردی تو بی نصیبو بیقرار و زار و بیمارم تو کردی تو غمه عشقه تو مادر زاد دارم نه از آموزشِ استاد دارم بدان شادم که از یُمنِ غمه تو خراب آبادِ دل آباد دارم خراب آبادِ دل آباد دارم ای دریغا ای دریغا از جوانی از جوانی سوختو دودِ هوا شد پیشه رویم زندگانی با خودت این نیمه جان را این دله بی آشیان را تا کجاها تا کجاها میکشانی میکشانی ای نهاله سبز تازه فصلِ بی بارم تو کردی تو بی نصیبو بیقرار و زار و بیمارم تو کردی تو طاقته ماندن ندارم آه ای دنیا خداحافط میروم تنهای تنها ای گل زیبا خداحافظ
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
The media could not be loaded, either because the server or network failed or because the format is not supported.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
مرا به سنگ ببند و به آبها بسپار هواییم کن و دست حبابها بسپار مرا به درد زمین خوردن آفریده خدا ببر مرا به بزرگ شهابها بسپار کلاغها پی تسخیر آشیان منند مرا به قلعه امن عقابها بسپار کسی بپرسد اگر حصر قصر یعنی چه بگیر عکس مرا و به قابها بسپار من آن کبوتر صلحم مرا ز سر وا کن مرا به دست تلخ ترین انتخابها بسپار مرا که آتش سودابه ها حریفم نیست از شرط صلح به افراسیابها بسپار شراب رمز شب شهر ارغوانی هاست بگو شرابو به عالیجنابها بسپار پر از بهانه ام امشب بگیر گوش مرا به لالایی دل انگیز خوابها بسپار من آن کبوتر صلحم مرا ز سر وا کن به دست تلخ ترین انتخابها بسپار مرا که آتش سودابه ها حریفم نیست از شرط صلح به افراسیابها بسپار من آن کبوتر صلحم مرا ز سر وا کن به دست تلخ ترین انتخابها بسپار