این بار که برگشتی ، بازم خدا رو شکر با هم دوتا فیلمو ، توو سینما دیدیم با هم دو تا کافه ، با هم غذا پختیم گفتم دوست دارم ، گفتم تو هم گفتی ترکم که میشِستی ، رو زینِ موتور توو شهر هی زمزمه میکردی ، با عشق درِ گوشم انگار میدونستیم ، از هم جدا میشیم از وصلت ناممکن ، من آب و تو آتیشی اما دلم برات تنگ میشه ، نشد بمونم پیشت هوا که بارون میشد ، بخار نشست رو شیشه اول اسممونو ، روی بخارا حک کن میگن که بی تو شادم ، به گفته هاشون شک کن چون دلم برات تنگ میشه ، نشد بمونم پیشت هوا که بارون میشد ، بخار نشست رو شیشه اول اسممونو ، روی بخارا حک کن میگن که بی تو شادم ، به گفته هاشون شک کن چون دلم برات تنگ میشه من به زندگیِ بعد از مرگ هم معتقدم چون که بعد از تو من مُردم و بازم زیستم نبودنت را فهمیدم ، نبودنت اما نبودنت بسیار شبیه به بودن است دلتنگِ تو میشم شبا ، وقتی که تاریکه هوا وقتی سکوتِ ممتده ، بسیار حالِ من بده دلتنگِ اون حسم چرا ، تکرار نمیشه بعدِ تو سخت بود اما من شدم ، با جیبِ خالی مردِ تو حال و هوایِ اون روزا ، دنیای کوچیک توو سرم کی فکرشو میکرد یه روز ، دنیا خراب شه رو سرم چون دلم برات تنگ میشه ، نشد بمونم پیشت هوا که بارون میشد ، بخار نشست رو شیشه اول اسممونو ، روی بخارا حک کن میگن که بی تو شادم ، به گفته هاشون شک کن چون دلم برات تنگ ، میشه
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
The media could not be loaded, either because the server or network failed or because the format is not supported.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
تجسم کن که تو ایوون خونه رو تختی که پناه هر دومونه سرت رو شونمه خیره به ابرا مژه هات داره میگیره به ابرا گرفتی روی چشمت استکانو رصد کردی ته این کهکشانو نگه میداری با خندت زمانو میگم دیدم یه شب خواب الانو یهو برق تو چشمات جون میگیره سکوتت میشکنه بارون میگیره نگاتو بر میگردونی به سمتم تو بارون خیره میمونی به سمتم میبارن قطره ها روی من و تو میپیچه تو هوا بوی من و تو داری از فکر من پر میشی نم نم فقط یادت نیاد ما دوریم از هم نگو این آسمون که صاف صافه بذار قلبت واست رویا ببافه که رویا شعره میشه خوند و حظ کرد همین رویا چقدر مارو عوض کرد هنوز اون هدیه رو دارم که گفتی بسوزونش به یادت من نیوفتی هنوز اون شاخه گل ها تو اتاقن منم یادت میوفتم اتفاقا یهو برق تو چشمات جون میگیره سکوتت میشکنه بارون میگیره نفس داره خیالت راه میره تا جون دارم نمیذارم بمیره