نگو این آخرین دیدار ما بر باده و این ارتباطه بیقراره بی قرارت میشم آخه نگو ما بینمون یک آه و پاییزمون در راهه و برگای روز پر میزنن از روی شاخه ♪♪♪ مـــــن بیقرارت میشم آخه نگو این پنجره رو به غروبه آخرین روزای خوبه تو دلم آشوب پاییزه دوباره ♪♪♪ نگو این خاطره رو به اوفوله عشقمون رو به نزوله همه ی دردات قبول عشقم آره عشقــــــم آره ♪♪♪ نگو اینجا که هستیم لب مرزه آخه من دلم می لرزه بیا برگردیم به برگشتن می ارزه نگو این روزگاره گریه داره گریمونو در میاره نگو دنیا عاشقا رو دوست نداره
به سایت آواما خوش آمدید! لطفاً توجه داشته باشید که محتوای این سایت برای افراد زیر 12 سال مناسب نمیباشد. برای ثبت نام، باید 12 سال یا بیشتر داشته باشید. با ثبت نام، شما تأیید میکنید که شرایط سنی لازم را دارا هستید.
The media could not be loaded, either because the server or network failed or because the format is not supported.
Beginning of dialog window. Escape will cancel and close the window.
End of dialog window.
تجسم کن که تو ایوون خونه رو تختی که پناه هر دومونه سرت رو شونمه خیره به ابرا مژه هات داره میگیره به ابرا گرفتی روی چشمت استکانو رصد کردی ته این کهکشانو نگه میداری با خندت زمانو میگم دیدم یه شب خواب الانو یهو برق تو چشمات جون میگیره سکوتت میشکنه بارون میگیره نگاتو بر میگردونی به سمتم تو بارون خیره میمونی به سمتم میبارن قطره ها روی من و تو میپیچه تو هوا بوی من و تو داری از فکر من پر میشی نم نم فقط یادت نیاد ما دوریم از هم نگو این آسمون که صاف صافه بذار قلبت واست رویا ببافه که رویا شعره میشه خوند و حظ کرد همین رویا چقدر مارو عوض کرد هنوز اون هدیه رو دارم که گفتی بسوزونش به یادت من نیوفتی هنوز اون شاخه گل ها تو اتاقن منم یادت میوفتم اتفاقا یهو برق تو چشمات جون میگیره سکوتت میشکنه بارون میگیره نفس داره خیالت راه میره تا جون دارم نمیذارم بمیره