ببار برایم تو که هزاران چشمه ی جوشان پشت مردمکهایت پنهان کرده ای ببار برایم اشکهایت همان آب حیاتیست که خضر نوشید و هنوز در به در جاودانگیست
ببار برایم ساعت چشمهایم عجیب با ساعت ابرها کوک است عقربه هایی خلاف مسیر زندگی که بهم نمیرسند و فقط جفت میشوند ببار برایم که تو اشک هایت برف آب شده ی کوهستان است بکر و جاری ببار سیلاب دردهایت را دوست دارم
با این کار تمام آهنگ ها از صف شما حذف می شود. آیا مطمئن هستید که می خواهید پاک
کنید؟
شب که میشود یاد تو میزند به جان تا که میپرد خواب و نمیرود فغان من به بوی موی تو ای یار میکشم نفس پس چرا نفس بریدهای زین زار در قفس لحظه لحظه خاطره ها را میکنم مرور پیش چشممی افسوس اما شدی چه دور سقفم آسمان و زمین گرمش آرزوست در دلم اگر جایی هست هم برای اوست شب که میشود به خودم دشنام میدهم کوچه کوچه شهر را پیاده راه میروم این چه زندگیست که همش تکرار میشود روز از نو است و روزی ام انکار میشود شب که میشود اتاق کوچک میشود بر دلم تمام یقین ها شک میشود آه میکشم گویی آواز میشود آه آه
